دانه دادن به مرغ. دادن دان. غذا دادن به طیور از حبوب و شبه آن: زق، چینه دادن مرغ بچه را بمنقار. (تاج المصادر بیهقی). عدار، چینه دادن مرغ بچه را به منقار. (تاج المصادر بیهقی). زغل، چینه دادن مرغ بچه را به منقار. (منتهی الارب)
دانه دادن به مرغ. دادن ِ دان. غذا دادن به طیور از حبوب و شبه آن: زق، چینه دادن مرغ بچه را بمنقار. (تاج المصادر بیهقی). عدار، چینه دادن مرغ بچه را به منقار. (تاج المصادر بیهقی). زغل، چینه دادن مرغ بچه را به منقار. (منتهی الارب)
جلا دادن. روشن ساختن. افروختن. زدودن: خاک زنگار برآورد خوشا زنگاری که دهد آینۀ دیده و دل را صیقل. سلمان (از آنندراج). نمیدانم که صیقل داده مرآت ضمیرم را که زنگ خانه آیینه می ریزد غبار من. محمداسحاق شوکت (از آنندراج)
جلا دادن. روشن ساختن. افروختن. زدودن: خاک زنگار برآورد خوشا زنگاری که دهد آینۀ دیده و دل را صیقل. سلمان (از آنندراج). نمیدانم که صیقل داده مرآت ضمیرم را که زنگ خانه آیینه می ریزد غبار من. محمداسحاق شوکت (از آنندراج)
تصدق. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (دهار). تزکی. (تاج المصادر بیهقی). چیزی در راه خدا دادن: چندان صدقه دادند که آن را اندازه نبود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 517). رجوع به صدقه شود
تصدق. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (دهار). تزکی. (تاج المصادر بیهقی). چیزی در راه خدا دادن: چندان صدقه دادند که آن را اندازه نبود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 517). رجوع به صدقه شود
کنایه از زور و قوت نمودن. (آنندراج) : گوشه گیران تن بزحمت بی محابا کی دهند چون شناور سینه را در موج دریا کی دهند. میرزا رضی دانش (از آنندراج). ، (اصطلاح بنایان) جلو آمدن دیوار یا سقف
کنایه از زور و قوت نمودن. (آنندراج) : گوشه گیران تن بزحمت بی محابا کی دهند چون شناور سینه را در موج دریا کی دهند. میرزا رضی دانش (از آنندراج). ، (اصطلاح بنایان) جلو آمدن دیوار یا سقف